جدول جو
جدول جو

معنی هر طقه - جستجوی لغت در جدول جو

هر طقه
یونانی تازی گشته دین شکنی نو آوری: در دین
تصویری از هر طقه
تصویر هر طقه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هر چه
تصویر هر چه
هر چیز، هراندازه، هرقدر
هرچه باداباد: در مقام اهمال، بی علاقگی و سهل انگاری نسبت به چیزی یا امری گفته می شود، هرچه می شود بشود، برای مثال شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد / زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد (حافظ - ۲۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ طَ)
میش سالخورد لاغر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زن گول بددل. ج، هرط. (منتهی الارب). گول ترسوی ضعیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَفْءْ)
لغتی است در اراقه. (منتهی الارب). ریختن آب و خون و جز آن. (منتهی الارب). و اصل آن اراقه است. (از اقرب الموارد). رجوع به اراقه شود، فرود آمدن اول شب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دریدن ناموس کسی را و زشت گردانیدن. (منتهی الارب) : هرمط عرضه، وقع فیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کرته پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عبارت است از تربیت اسب و لوازم تعلیم آن: و البیطره هی النظر فی احوال الخیل من جهت الصحه و المرض و الزرطقه هی عباره عن عربیه الخیل فی تعلیمها و لوازمها. (کامل الصناعتین المعروف بالناصری، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
بانگ برداشتن. برآوردن بانگی بلند و خشن. طرق و طرق کردن. چکاچاک کردن. درق و درق کردن. تراک کردن. طراق طراق کردن، طراق طراق کردن استخوان (در حمام) ، در را کوبیدن. (دزی ج 2 ص 37)
لغت نامه دهخدا
(هََ حُقْ قَ / قِ)
دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند، به کنایه، دو تن که همنشین و همخانه شوند:
مرا با جادویی هم حقه سازی
که برسازد ز بابل حقه بازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ قَ)
کفر. الحاد. ضد مذهب. (دزی ج 2 ص 754)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم طبقه
تصویر هم طبقه
هم اشکوبه، همرده، همرسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هر طرف
تصویر هر طرف
هر سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هر طور
تصویر هر طور
هر جور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هر طوقی
تصویر هر طوقی
هر طوقی در فارسی یونانی تازی گشته دین شکن نو آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هر وقت
تصویر هر وقت
هرگاه گاه به گاه
فرهنگ لغت هوشیار
کمند، کمندی که جهت مهار گاوهای نیمه وحشی مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی